سه گانه نیویورک

درباره کتاب

نمیشود آنقدر از چیزی متنفر بود مگر آنکه قسمتی از روحمان آن را بسیار دوست داشته باشد …!

خلاصه ای از کتاب

پل استر در سه‌گانه نیویورک، تصویری از امریکای فعلی به مخاطب ارایه می‌دهد که برخلاف تبلیغات رسمی، هیچ جلال و شکوهی ندارد، از آرامش و آسایش در آن خبری نیست و آدم‌هایش هم در مرز جنون و سلامت عقل و نفس قرار دارند.

با مطالعه این سه‌گانه، مخاطب وحشتزده می‌شود که به چه راحتی، آدمی ممکن است که حتی بی آن که خود متوجه بشود، تغییر کند و یکباره به تباهی بیفتد.

تغییرات در اثر شرایط و روابط، آن هم شرایطی که به نظر اتفاقی می‌آیند به وجود می‌آید و مثلا یک کارآگاه خصوصی، وقتی با جنون و خشونت در پس ظاهر و پرده زندگی قشر اعیان و اشراف (یعنی چشم و شرف!) جامعه مواجه می شود، کم‌کم تبدیل به یک دیوانه ولگرد می‌شود و جالب توجه این است که در لایه پنهان اثر، مخاطب هم، همچون شخصی اصلی-‌ راوی داستان-‌ متوجه این تغییرات نمی‌شود هرچند نشانه‌ها داده شده است . اما سرانجام وقتی که راوی از دیدن خود در آینه یک کافه جا می‌خورد، ما نیز با او حیرت‌زده می‌شویم که چنین تغییری به سمت پلشتی چرا و چه طور انجام شد؟

همین دو پرسش (چرا و چه طور)؟ پرسش‌های اساسی در ذهن پل استر است که باعث می‌شود تا رمان پلیسی، سمت و جهت تازه‌ای بیابد، دیدگاه استر، اگرچه به تعبیری اگزیستانسیالیستی است و مانند همه موجودات، انسان می تواند هویت خود را شکل دهد.

اما این شکل دادن در ذهن و زبان پل استر، وقتی که دارد جامعه امریکا را تصویر می‌کند، تغییری در جهت پستی، دیوانگی و پلشتی است.
یک موضوع مهم دیگر در این اثر پلیسی این است که درگیری‌ها، از عالم درون منتقل شده‌اند. یعنی برخلاف سبک عام و مانوس در رمان پلیسی که قهرمان اثر با عده‌ای نابکار و تبهکار درگیر می‌شود تا احقاق حقی کند و یا رمز و راز از جنایتی را بگشاید و نظایر آن، در این سه‌گانه، قهرمان‌های اثر با خود درگیر هستند، چیزی شبیه به درگیری با خود از جانب هملت، با این تفاوت که در هملت، فضای غالب اثر، اشرافی بود و در این سه‌گانه، با امریکای معاصر و خیابان‌های شلوغ نیویورک و آدم‌هایی مواجه هستیم که در زندگی روزمره بارها مشاهده‌شان می‌کنیم.

نوع کتاب